بی تو محاله

«رمان بی تو محاله » دارای موضوعی عاشقانه اجتماعی است و اشاره به زندگی « امیرعلی » و « حدیث » دارد که پسر پر شر و شوریست، که اخلاق و رفتارش با حدیث که دختر آرامیست سازگاری ندارد. در این بین به خاطر نپذیرفتن معشوقش برای او مشکلات بی شماری را به وجود می آورد تا جایی که هیچ کدام دیگری را نه دیگر باور دارد و نه مایل به دیدن یکدیگر هستند.

این کتاب در ۵۰۰ نسخه توسط انتشارات « کتاب نغمه » منتشر شده که دارای شانزده فصل و ۶۰۹ صفحه می باشد.

نوشته پشت جلد:
می‌گن عاشق برای عشقش از خودش می‌گذره، منم این کارو کردم و سال‌ها به خودم لعنت فرستادم، آخه کی می‌گه عاشق باید از خودش بگذره؟ عاشق باید خودخواه باشه، برای به دست آوردن عشقش با دنیا بجنگه! اما عشق من خودش یه جنگ بود، چطور می‌تونستم با یه جنگ بجنگم؟…

صفحاتی از کتاب:
روزها می گذشت، سال نو از راه رسید و باز هم خبری از به هوش آمدنش نشد. بابا و مامان، حتی خانواده و اقوام خودش هم دیگر متوجه عشقم به او شده بودند. دست خودم نبود، نمی توانستم با این عذاب کنار بیایم، «بگذار بگذارند پای عشقم، مگر غیر از این است؟!» عاشقم بود. ارام و قرار نداشتم. در اتاق به این طرف و آن طرف می رفتم و خدا خدا می کردم به هوش بیاید. چند روز دیگر باید راهی می شدم. محال بود او را در این شرایط تنها بگذارم. گاهی به فکرم می خندیدم، چه کاره اش بودم که بایدمی ماندم؟ با گریه می نالیدم:
«بود، بود! عشقم بود!»
تنها کسی بود که حریف قلبم شده بود. عشقی که با لج، هیچ موقع اجازه پر و بال به آن ندادیم. از نگاه ها و حرکات این ترمش خوانده بودم که کوتاه آمده، اما غرورم نگذاشت. اصلاً باورش نداشتم، چطور می توانستم جلو بروم برای رابطه ای که خود از او خواهش کردم تمامش کند؟ خودش هم می دانست راهی برای جفتمان نگذاشته بود. دیگر قدرت جلو آمدن و روبرو شدن با من را نداشت. می دانست اوضاع خراب است و آمدنش هم دردی را دوا نمی کند. حتی به سهیل هم این موضوع را گفته بود.