کتاب خیابان بدون قافیه راه افتاد!
مجموعه شعر حسین تیموری
حسین تیموری درسال ۱۳۶۰ خورشیدی در روستای وراوی شهرستان دشتی دیده به جهان گشود. دارای مدرک کارشناسی کامپیوتر و درحال حاضر ساکن شهر اهرم و قسمت روابط عمومی فرمانداری تنگستان مشغول به کار می باشد.
از ایشان تا کنون مجموعه شعرهای سپید “خیابان بدون قافیه راه افتاد” و “رگ بازی” (به تازگی در سی امین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران رونمایی شد) به چاپ رسیده است.
“خیابان بدون قافیه راه افتاد” نخستین مجموعه شعر این شاعر توانمند همشهرستانی ست، اما بدان معنا نیست که اولین تجربه حرفه ای ایشان باشد. او سالیانی ست در نشریات استان و بعضا کشوری قلم می زند. نامش برای مخاطبان جدی ادبی استان بوشهر بخصوص دشتی و تنگستان آشناست. وب تجربیاتی از قبیل شعرهای کوتاه با گرایش به حجم گرایی و در سویی دیگر گرایش به کالیکلماتورنویسی در نشریاتی چون نسیم جنوب، پیغام… را در سابقه خود دارد.
این مجموعه شعر شامل ۳۹ قطعه شعر سپید و راوی ماجراهایی ست که درحالت عادی اتفاق می افتد. به زبانی ساده تر؛ شاعر به مسائل روز جامعه می پردازد. آنچه در ظاهر شعرها جلب توجه می کند، سطرهای بلند این سروده هاست. جمله در این کتاب بیشتر از کلمه اهمیت دارد. سروده ها مقید به انسجام کلام و پایان بندی قطعه ها نیستند و تجسم رویدادها بیش از وصف هاست. جمله ها اکثرا بلند و یک نفس خواندن آنها خواننده را گاه به مشکل می کشاند. لحن تیموری بیشتر جدی ست. عبارت و قیدهای کوتاهی در پایان قطعه ها یا در میانه می آورد همانند؛ “نچرخ!”، “هواشناسی هم هستی؟”، “نسوزی ماهی!”. گاه طرز نوشتن وی، حالت سینمایی نیز به اشعار میدهد. به مانند “ماشین صفر درون تیتر راه می رود”، “چشم های تو از همین ایستگاه رد می شوند”، “این سکانس از کدام جیب سر می کند”. از عبارات اشعار پیداست شاعر آگاهی سیاسی، اجتماعی و هنری درخور توجهی دارد. آ نچه می نویسد بیشتر حالت استهزائی دارد که مهاجمه میکند. مانند اینکه دارد به سمت دشمنی احتمالی می تازد. مانند”احتمالا آدمهایی که تازه آمده اند نیزه پرتاپ می کنند نمی بینی؟”، “کلاهت را بالا بگیر آ قا! طنز اتمی هم روزی به چشم تو می ریزد.”
با نگاهی دقیق تر اما به اشعارش در می یابیم، اشاره ای به رویدادهای مهم سال نیز دارد. البته در ظاهر ملموس و محسوس نیست. به طور مثال”دیدم این صحنه اصلا جا ندارد، خمپاره را زدم به خودم”. مسلما سبک نمایشی اینچنین تازه و چنین فاکتورهای شعری؛ دست آوردهای نیکویی برای جامعه ادبی، بخصوص برای خود شاعر به ارمغان خواهد آورد.
“پا توی کفش کلمات نمی رود”، “اخم زیر پوستی”، “پشت بام در انتظار سقوط ارز”، “گارسون غم دو نفره داری؟”، “هنوز حرفم می تپد”، “کلمه های قورت داده” و “دریا روی بخاری برقی” نام برخی از سروده های این مجموعه شعر سپیداست.
شعر پشت جلد کتاب:
ساز و نقاره ات را به گوش دیگرم بزن
مورچه ها لای دوستت دارم نان خشک صف کشیده اند
آقا چند رقم گرانی ای را تقسیم می کنی؟
چنگ بزن استخوانم روی هم سوار نمی شود
رادیو مزاحمت های هوا را اعلام می کند
با چتر روی من راه برو
هوا کمی به سمت بوشهر تمایل دارد. اگراین رادیو بگذارد.
مجموعه شعر “خیابان بدون قافیه راه افتاد” با موضوعیت شعر فارسی در خرداد ۱۳۹۴ با تیراژ ۱۰۰۰ نسخه توسط انتشارات داستان سرا به بازار کتاب عرضه شد.
در یکی از شعرهای این مجموعه می خوانیم:
“پدر از وقتی که رفت
تجربه های ذهنم از باغچه بالاتر نکشید
مثل دکمه ای که از درد پیراهنم را عوض می کند
حواسم به شماست خانم!
زندگی به طرز محالی محال است
حالا هر جور راحتی!
چمدانم که پر از این واژه های نم گرفته… خمیر می شوم
تفنگ هم بازی مرا فراموش کرده
ترجیح می دهم هر ماه را از جایی بخوابم که سیر از سرت بالا نروم
وگرنه موهات جوانه می زنند از تلوزیون”
✍️ لیلا حیاتی
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.