کتاب عشق و بهار دشتی
اثر سید اسماعیل بهزادی
سید اسماعیل بهزادی متخلص به “صفا” فرزند سید علی اکبر به سال ۱۳۲۸ خورشیدی در شهر خورموج متولد شد. از جمله شاعرانی ست که در شعر محلی، کلاسیک و شعر نو مهارت و تسلط دارد. دارای مدرک کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی، بازنشسته آموزش و پرورش و مدرس دانشگاه می باشد.
مجموعه آثار ایشان:
۱- آوای دشت
۲- نامت چه مستعار مانده است
۳- شاید دلت، که آن همه دریا بود
۴- عشق و بهار دشتی
۵- کنجیر
۶-یار آشوب
استاد بهزادی در اثرهای خود بیشتر قالب نيمایی و سپيد و در مرحله دوم غزل و تعدادی قالب های شعری از قبيل قصيده، مثنوی و تقریبا در همه قالب ها و کارهای طنز نیز به زبان معيار و زبان محلی اشعار فراوان چاپ نشده سروده اند.
فهرست مطالب:
گویش دشتی، پیش گفتار، تش گِرِتِن، برگردان واژه های تش گرتن، “آتش گرفته است”، بِلی دل، برگردان واژه های بلی دل “بلای دل”، دهتو، برگردان واژه های دهتو “دختر”، اگه واوو، برگردان اگه واوو “اگر شود”، دِ بسن، برگردان واژه های دِ بسن “دیگر بس است”، شوخ و شنگ، چه خُوشِن، میتش بیت، برگردان ترانه ها، بیو صحرا، برگردان “بیا صحرا”، فصل بهار اندن بیو، سوز سوزن، در اندن، بارون نمی زه، کول و کرار، برگردان واژه های کول و کرار “قول و قرار”…
به قلم استاد سید محمدرضا هاشمی زاده:
حقیقت زیبای بهار دشتی در این چند سال اخیر به علت بی مهری آسمان به خاک و کم بارشی ها کم رنگ شده و گل واژه های زیبای مرمرشک، شب بو، گل اسب، دشت های گل زرد، سرخ، صورتی، آبی… غریب افتاده و گندم زار هایی که در همه جای دشتی ارتفاعش از سر می گذشت و به قول دشتی ها سوار اسبی در آن گم می شد به حکایتی باور نکردنی بدل شده عاشقانه هایی که به سرعت و بی زحمت و از راه دور بدست آید عمرشان کوتاه است. آن موقع عروس با چادر سفید به خانه شوهر می رفت و با کفن سفید به گور ناز و کرشمه ها و سختی عشق و به معشوق رسیدن با همدلی و صبر و تحمل زن و مرد رنگ زندگی بود. “از گتر الخلقی میتم سفارش هکنم، شو برت هر کی بوینت بگو مه تش گرتن” تعبیرها و تصویرهای اصیل بومی بهزادی در شعرهایش بکر و بی نظیرند. بهزادی هنرمند چیره دستی است واقعیت های فراموش شده فرهنگ اصیل و شیرین دشتی را با شور شعرهایش در مایه دشتی می نوازند و رندانه عطر نسیمی پیام آور لبخند بر لب های مردمی است که این روزها با بغض های ورم کرده گریاندنشان راه ساده ای است اما بهزادی که از خطوط شکسته صورت و لابلای چتر موهای سپیدش حکایت های غریب از یاد رفته ای را می خوانیم. او در شعرهایش دو هدف ارزشمند دارد. اعجاز آداب و رسوم معطر و باکرامت دشتی را که امروز در تصور نسل جوان ما نمی گنجد با واقعیتی مسلم در شعر خود نقاشی کند و سندی معتبر برای آیندگان به یادگار و به امانت بگذارد و دیگر اینکه با نقش گلوازه های اصیل دشتی زیباترین فرهنگ سازی را در نگهداری و حفظ زبان و واژه های منحصر به فرد دشتی در شعر خویش با طراوت حفظ کند. بدون شک عشق و بهار دشتی را کسانی می توانند حس کنند که با تمام وجود با چشم دل و از دریچه دیدگاه بهزادی به اشعار و همدلی های از یاد رفته بنگرد.
به قلم سید اسماعیل بهزادی:
اول عقیده داشتم که شعر محلی تنها به صورت خواندن نوارها و کاست ها در اختیار مشتاقان گذاشت و شاید همین عقیده باعث شد که سال های زیادی با خواندن اشعار محلی در کاست به فکر انتشار آنها به صورت کتاب نبودم تا بالاخره به درخواست دوستان و دوستداران شعر بر آن شدم که مجموعه اشعارم را به صورت نوشتاری در اختیار علاقهمندان قرار دهم که مانایی بیشتر دارد. براستی هر چه زمان می گذرد دور ماندن مردم دشتی به گویش محلی نیز بیشتر می شود و کم کم برای آنها نامأنوس می شود از این جهت خواستم من نیز سهم کوچکی در زنده نگه داشتن گویش محلی دشتی داشته باشم. هر چند بارها گفته ام که گویش شعری محلی خورموجی و تا اندازه ای با گویش اصلی دشتی تفاوت دارد اما اصل همان گویش دشتی است.
🔻نمونه شعری از کتاب: “کول و کرار”
می رنخُم
تا که شِوِر زه هورِنخه
ری گل شودر و خرگ
گل روغن دزو وامی پِشکه
اگه ری کول و کرارت اندی
چکه سر دیمو هوا
تو هُوی منتظر اُندِنِ تو
اُم کُیُم کردوی گپ
وُوِرارم می کِ
بِرِخُم
تا که تو بِی
و دلم اُم می گُ
وا لش بیت
تا نزیکم واوو
و سیی پاش دیارن که خوشن
و مو زهرم می شو
ای همه گپ که ورارم می کِ
مث یه آهی سرد
یکدفی
از دل مو راساوو
✍️لیلا حیاتی
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.